با خودم بودم.همینطور که نشسته بودیم کمی خیال را به دورها بردم به وقتی که هنوز این همه پراکندگی در زندگی نبود.

من همین جا نشسته بودم. تو کمی آنطرفتر روبروی پنجره، روی یکی از مبل ها بی حرکت وساکت. یاکریم پشت پنجره دور خودش می چرخید. در آینه تنها تصویری از آبی اسمان بود وتکه ابری. 

 

 

منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

hamyardev درب ضد حریق فروشگاه سفارش آنلاین تنباکو | سیب آنلاین © جواهرات و سنگ های قیمتی وو سل | اولین سایت خرید و فروش هیرو و اکانت ورلد اف وارکرافت در ایران مرجع کنکور ایران